Lepore در به کار گیری مواد و وسایل عجیب هیچ ترسی به دل ندارد و بی گدار به آب میزند. در فیلم بطری (Bottle) مواد اولیۀ ساخت فیلم چیزی به جز شن و ماسۀ دریا و برف نیست. کدام انیماتور است که بخواهد محیط گرم استودیوی شخصی خود را رها کند و به دل طبیعت برود و با مشکلاتی از قبیل سرما و گرما و کم و زیاد شدن نور انیمیشن بسازد؟
او به همین دلیل به سراغ این مواد رفته است چون کاری است جدید که قبلا کسی جرات انجامش را نداشته است. حالا شما بگویید: این داستان را به جز شن و ماسه و برف با چه مواد دیگری میشد ساخت؟ این داستان تنها و تنها برای همین شرایط نوشته شده است و این نشانۀ نبوغ او است که برای مواد شناخته شده در اطرافش داستان مینویسد.
یکی دیگر از داستانهایی که دقیقا بر اساس خاصیت موادی که در فیلم مشاهده میکنیم نوشته شده است داستان شب بخیر یا رویاهای شیرین (Sweet Dreams) است. در این داستان افرادی در سرزمینی زندگی میکنند که خانه های خود را با حبه قند ساختهاند. قهرمان داستان ما که یک کاپ کیک است به دنبال رویاهای خود سوار بر قایقی میشود و به سرزمینهای دوردست سفر میکند. او در آن سرزمین میبیند که افراد برای ساخت خانههای خود از هویج استفاده میکنند. بنابراین در بازگشت به شهر خود علاوه بر عادات جدیدی که به همراه میآورد، فکر جدیدی را هم برای استفاده از مصالح مطمئنتر به سوغات میآورد.
به علت وقوع سیل در این منطقه تمام خانههایی که با حبه قند ساخته شده بودند در آب حل میشوند. پس از آن مردم برای بازسازی خانههای خود دیگر از حبه قند استفاده نمیکنند، بلکه از تجربۀ دوست از سفر برگشتۀ خود بهرهمند شده و از هویج استفاده میکنند و به این ترتیب چهرۀ شهر عوض میشود.
Lepore در این داستان نه میخواهد حبه قند را تقبیح کند و نه میخواهد به هویج اعتباری ببخشد. او صرفا داستانی بر اساس ویژگیهای این دو ماده نوشته و ما را در آن شریک ساخته است. او به ما یاد میدهد که حتی میتوان بر اساس ویژگیهای عادی و طبیعی مواد داستانی موفق و جالب نوشت و آن را به شکلی زیبا و تاثیرگذار تصویر کشید.
داستانهای Lepore عجیب هستند و بیننده را غافلگیر میکنند. خود روند داستان به شکلی عجیب پیش میرود و ناگهان اتفاقی عجیبتر ما را حیرت زده میکند و سخت به فکر فرو میبرد.
در ویدئوی موزۀ تاریخ طبیعی (Natural History Museum) ما ابتدا با زن و مردی از دوران خودمان روبرو هستیم که در موزهای در مورد انسانهای نخستین و طرز درست کردن آتش نظر میدهند. به محض این که دو سه جمله بین آن ها رد و بدل میشود و عصارۀ دوران حاضر به سمع و نظر بینندگان میرسد موجودات دیگری از سال ۷۰۰۰ میلادی از راه میرسند و در مورد دو ویژگی برجستۀ عصر ما یعنی گوشی هوشمند و مردان نظرات خنده دار خود را مطرح میکنند.
ما فکر میکنیم که داستان در همین جا پایان می یابد ولی نویسنده به همین مقدار بسنده نمیکند. او همیشه دو سه قدم از بینندۀ خود پیشتر است و باید ما را در دو مرحله یا حتی بیشتر شگفت زده کند. ابتدا دو موجود بدون کالبد وارد کادر میشوند و موجودات فرازمینی را تمسخر میکنند. آنها میگویند که در سال ۷۰۰۰ میلادی کسانی در جهان زندگی میکردهاند که عادت داشتند از روی ظاهر بدن افراد در مورد مغز آنها نظر بدهند.
در مرحلۀ چهارم از این هم فراتر میرود و به طور کلی وحدت و کثرت را زیر سوال میبرد. اینکه چرا کلا باید موجودات از هم جدا باشند. در این مرحله موجودات به هم پیوستهای پدید میآیند که وجود شعور جداگانه را در جهان زیر سوال میبرند. آنها از این متعجباند که چگونه ممکن است موجودات دارای شعور متمایزی باشند ولی بتوانند یکدیگر را درک کنند. زیرا این درک تنها بر اساس تفسیری است آن موجود از استنباط خود دریافت میکند نه بر اساس همدلی واقعی بین دو موجود.
در واقع ما موجودات مجزا تنها حدس میزنیم که دیگری چه حسی دارد نه این که واقعا بتوانیم یکدیگر را درک کنیم. امان از دست این دختر که چه چیزهایی میگوید و چه بلایی بر سر فرد متفکر میآورد.
قوانین ارسال دیدگاه در ایستانما