جیم مکنزی برای شناساندن هنرش به دیگران نیاز به شناختن فضای مجازی دارد. هنرمند بدون مخاطب نمیتواند وجود داشته باشد. بنابراین جیم مکنزی هم مجبور است یا دلش میخواهد که با مخاطبانش کنش و واکنش (اینتراکشن) داشته باشد. او برای برقراری ارتباط دو طرفه با فالوئرهای خود تا کنون اقدامات موفقیت آمیز زیادی انجام داده است که کاملا مبتکرانه بوده و پاسخ خوبی هم از این اقدامات دریافت کرده است.
یکی از کارهایی که جیم مکنزی جهت شناساندن هنر خود به مخاطبان کرده برگزاری ورک شاپ های هنری و آفرینش به صورت زنده در حضور جمعیت بوده است. پیش از شیوع ویروس کرونا که میشد ورک شاپ هایی با حضور جمعیت برگزار کرد، جیم هم با وسایل و تجهیزات خود به نمایشگاهها و سمینارهای مختلف میرفت و در حضور جمعیت و جلوی چشم بینندگان حاضر در سالن، مجسمه میساخت و یا نقاشی میکشید. این همایشها گاهی در مدارس مربوط به افراد دارای بیماریهای خاص مانند سندروم داون و یا سایر بیماریها انجام میشد که حالت عام المنفعه داشت و در شناساندن هنرمند به مخاطبان تاثیر بسزایی داشت.
یکی دیگر از کارهایی که جیم با استفاده از صفحۀ اینستاگرام خود انجام داده است ساخت مجسمۀ چهرۀ چند تن از فالوئرهای خود و سورپرایز کردن آن ها با اهدای همان مجسمه به آنهاست. این عمل نه تنها از او چهرهای مردمی و مخاطب محور نشان داد، بلکه سبب هجوم فالوئرها به سمت صفحۀ اینستاگرام او شد و او را بیش از پیش به مخاطبان معرفی کرد.
او در نمایشگاههای انفرادی و مشارکتیای که داشت مجسمههایی از افراد معروف دنیا درست کرد تا به دیگران ثابت کند که یک سر و وگردن از بقیه هنرمندان بالاتر است. البته او در واقعیت دست میبرَد و آن را با خیال و فانتزی تلفیق میکند تا اثری ارائه دهد که از هر نظر شخصی باشد و نشان دهد که ایدۀ آن کاملا یونیک و منحصر به فرد است.
در یکی از نمایشگاهها او سردیس کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) کارگردان معروف آمریکایی را با کمی سیمان و آشغال و خمیر جادویی ساخت که بسیار شبیه خود تارانتینو بود. ولی او به این بسنده نکرد و برای او داستانی در ذهنش ساخت که در مجسمۀ تارانتینو نمود پیدا کرده بود. او چهرۀ این فیلمساز را با داستان نقاش سده نوزدهم، یعنی ونسان ونگوگ تلفیق کرد و یک گوش او را برید و با کمی رنگ قرمز تصویری دلخراش از جراحت و زخم و خون پدید آورد.
قوانین ارسال دیدگاه در ایستانما