مقوا واقعا ارزان ترین متریال ممکن برای ساخت آثار هنری است. در بازهای از زمان فلیسیتا که شغل خود را در اسپانیا از دست داده بود و تنها چند سنت پول در جیبش داشت، سرگردان بود و نمیدانست چگونه از این شرایط بیرون بیاید. او میدانست که در ایتالیا هنرمندانی هستند که آثار خود را کنار خیابان میفروشند؛ فلیسیتا ابزار رنگ خود را به همراه داشت، اما چیزی نداشت تا بر روی آن نقاشی بکشد. به چند مغازه سر زد تا ببیند آنها چیز دور انداختنی مناسبی مانند چوب یا تکه سنگی دارند که به او بدهند یا نه. ولی آنها هم نتوانستند کمکی به هنرمند ما بکنند.
او بالاخره در کنار جوی آب چند تکه مقوا دید و تصمیم گرفت از همان ها به جای بوم نقاشی خود استفاده کند. او شروع به خلق و نمایش آثارش در کنار خیابان کرد. بعد از مدتی، یک روز هنرمندی که از آنجا میگذشت، از نقاشیهای فلیسیتا خوشش آمد و او را برای مراسم افتتاحیه نمایشگاه خود به استودیویش دعوت کرد.
وقتی فلیسیتا با جعبه مقوا و وسایل خود به آن استودیو رسید، جوانان زیادی را دید که هر کدام از آنها، علاوه بر تیپهای هنری شگفتانگیز از قبیل تتوها و پیرسینگهای عجیب، تخصص خاصی داشتند و در کنار هم به تولید آثار هنری مشغول بودند. چند متخصص وب دیزاین، چند تصویرگر، چند انیماتور و عکاس و غیره در آن استودیو در کنار هم کار میکردند و در اوقات استراحت خود در زیرزمین آن استودیو برای خودشان سوپ میپختند.
فلیسیتا عاشق اتمسفر هنری آن استودیو شده بود. برای همین جعبه مقوا و وسایل خود را در آنجا جا گذاشت تا فردا بهانه ای برای بازگشت به آنجا داشته باشد!
و بالاخره توانست با هنر خود یکی از جوانان آن استودیو یعنی جانلوکا را تحت تاثیر قرار دهد و با او در کار و سپس در زندگی شریک شود تا تیم هنری درجه یکی شکل بگیرد.
قوانین ارسال دیدگاه در ایستانما